تو کی ؟ خاطره ای از سعید اسلام پناه
تو کی ؟ خاطره ای از سعید اسلام پناه
خاطره های سایت تون رو خوندم گفتم منم سهیم باشم تا این که یادی از هم دوره های سربازی کرده باشم و سلام برسونم هم این که شاید خاطره منو بخونن و یک تجدید خاطره بشه .
اعزامی سال 1375 به مرکز آموزش نیروی انتظامی اراک بودم و دوران خوبی داشتیم ، فرمانده پادگان خیلی سخت گیر بود ولی جناب سروان صالحی که فرمانده گروهان ما بود بسیار خوش اخلاق بود .
یکی از هم دوره ی هامون سرباز ترکی بود که بسیار خنده رو بود هروقت تنبیه هم می شد با خنده رو بودن انجام می داد .
یه روز جناب سروان صالحی بعد از صبحگاه چندبار دستور بشین بلند شو داد و حسابی خسته مون کرد .
از بین سربازا چند نفر رو صدا زد تا برن از یک سری وسایل آموزشی و طریقه بستن کوله و پشتی و فانوسخه و ققمقمه و ... را بیارن ، در این هنگام با انگشتش اشاره به یکی از سربازان که اسم و فامیلش را نمی دونست کرد و گفت تو کی ؟
اون سربازه بلافاصله بلند شد خبردار ایستاد هم زمان با ون سرباز ترکی هم بلند شد .
اونایی که متوجه موضوع شده بودند خنده شون گرفت ، یه چند نفرم هنوز نمی دونستن چی به چیه ؟
جناب سروان صالحی به سرباز ترکی گفت : تو چرا بلند شدی ؟
گفت : جناب سوان مگه شما نگفتین ترکی ؟
جناب سروان صالحی گفت : از ایشون پرسیدم تو کی ؟ نگفتم ترکی
دیگه تا اخر آموزشی عادت شده بود به سرباز ترکی می گفتن تو کی ؟
ولی اون بنده خدا یک بار هم ناراحت نشد
گفتم اینجا ازش عذر خواهی کنم
خواهشا چاپ کنید اینو